رازي که برملا شد

به گزارش دنیای اسرار ،از وقتي رازم برملا شده همسرم زندگي را برايم جهنم کرده و حالا به همين بهانه مي خواهد مرا طلاق بدهد و التماس هاي من هم ديگر فايده اي ندارد. يک سال پيش بود که فهميدم دخترم با پسري به نام شهرام دوست شده و آنها با هم به صورت
به گزارش دنیای اسرار ،از وقتي رازم برملا شده همسرم زندگي را برايم جهنم کرده و حالا به همين بهانه مي خواهد مرا طلاق بدهد و التماس هاي من هم ديگر فايده اي ندارد.
يک سال پيش بود که فهميدم دخترم با پسري به نام شهرام دوست شده و آنها با هم به صورت تلفني ارتباط دارند، دخترم به من التماس کرد که چيزي راجع به اين موضوع به پدرش نگويم، من هم قبول کردم و اجازه دادم که دوستي اين دو ادامه پيدا کند چون فکر مي کرم اين دوستي يک روز به آشنايي بيشتر و ازدواج آنها ختم مي شود.
البته به شرطي با اين دوستي موافقت کردم که در جريان کامل تماس ها و رفت و آمدهاي آنها باشم چون فکر مي کردم اگر خودم بدانم و نظارت کنم کافي است و به همين خاطر اين راز را پيش خودم نگهداشتم و به شوهرم چيزي نگفتم.
همه چيز به خوبي پيش مي رفت و من هم کم کم با شهرام آشنا شدم و در زمان هايي که همسرم سرکار بود همراه دخترم و دوست پسرش به بيرون براي خريد، سينما، پارک و گشت و گذار مي رفتم تا اينکه چند روز پيش شهرام به گوشي دخترم زنگ زد و او را به جشن تولد يکي از دوستانش دعوت کرد.
با اصرار دخترم، هر دو لباس هاي شيک و مجلسي پوشيديم و به آدرسي که شهرام داده بود رفتيم، تقريباً اواسط شب بود ، وقتي وارد منزل شدم با تعجب ديدم ميهماني مختلط است و تعداد زيادي دختر و پسر با هم در حال رقص و پايکوبي هستند و صداي موسيقي تندي هم درحال پخش بود.
هرچقدر به دخترم اصرار کردم که بيا از اينجا برويم قبول نکرد ، به شهرام زنگ زد و او هم به استقبال ما آمد و ما را به داخل منزل برد. من به گوشه اي رفتم و روي صندلي نشسته و در فکرم به خودم لعن و نفرين مي کردم که چرا حاضر شدم به چنين جايي بيايم. اصلاً چه فکر مي کردم و چه شد! فکر مي کردم دوستي دخترم با پسر مورد علاقه اش تحت نظارت باشد هيچ اتفاقي نمي افتد اما حالا سر از جايي در آورده بودم که معلوم نبود آخر و عاقبت دخترم چه مي شود. در همين فکر ها بودم که ناگهان ماموران پليس وارد منزل شده و همه حاضران در ميهماني را دستگير کردند.
آخر شب همسرم به وسيله ماموران پليس از ماجرا مطلع شده و به بازداشتگاه آمد و آنجا بود که هر چه خواست نثارم کرد! هرچند که همان شب با دادن تعهد، من و دخترم آزاد شديم اما با برملا شدن راز دوستي دخترم با شهرام شوهرم زندگي را برايم جهنم کرد و حالا هم مي خواهد به همين بهانه طلاقم بدهد.
حالا نمي دانم چکار کنم، التماس هاي من هم ديگر فايده اي ندارد چون شوهرم هم به من بد بين شده و نه تنها مرا همدست دخترم در اين ماجرا مي داند بلکه فکر مي کند که من هم با فرد ديگري ارتباط دارم، اي کاش همان موقع که از دوستي دخترم با شهرام مطلع شدم تن به خواسته اش نمي دادم و کارم به اين جا نمي کشيد…..
دوستي هاي نامتعارف آسيب زا هستند
کارشناس مرکز مشاوره آرامش پليس اصفهان در اين باره به خبرنگار ما گفت: نکته حائز اهميت در پرونده مذکور اين است که خانواده ها بايد در دوران نوجواني که دوران حساس و بلوغ است بدانند چگونه نحوه برقراري ارتباط با ديگران به فرزندانشان آموزش دهند.
اين کارشناس ارشد روانشناسي، با اشاره به آسيب زا بودن دوستي هاي نامتعارف دختران و پسران گفت: اينکه اين دوستي ها تحت نظارت خانواده ها باشد کافي نيست چرا که هر دوستي اگر خارج از عرف و شئونات باشد و باعث از بين رفتن حيا و عفت شود با آسيب و انحراف نيز همراه خواهد شد.
وي خاطر نشان کرد: بررسي هاي صورت گرفته نشان مي دهد بيش از 80 درصد دوستي هايي که با هدف ازدواج پايه گذاري مي شوند يا به ازدواج ختم نمي شوند و اگر هم منجر به ازدواج شوند سرانجام خوبي پيدا نمي کنند به دليل اينکه دختر و پسر هيچ شناختي از يکديگر نداشته و هدفي هم براي زندگي آينده خود ندارند و با اين موضوع بسيار مهم به صورت احساسي و عاطفي برخورد مي کنند.
تهيه و تنظيم: حميد رضا محمدي ، خبرنگار خبرگزاري پليس اصفهان
برچسب ها :خانواده ، دوران بلوغ ، دوستی ، راز
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0