بانوی نابینای خمینیشهری که با اراده و ایمان، وکیل، هنرمند و الهامبخش شد

بانوی نابینای خمینیشهری که با اراده و ایمان، وکیل، هنرمند و الهامبخش شد به گزارش خبرنگار دنیای اسرار از خمینی شهر ،در روزگاری که بسیاری از انسانها با کوچکترین دشواری از مسیر زندگی بازمیمانند، بانویی از دیار خمینیشهر با نگاهی سرشار از ایمان و اراده، مرزهای محدودیت را پشت سر گذاشته است. «ساناز
بانوی نابینای خمینیشهری که با اراده و ایمان، وکیل، هنرمند و الهامبخش شد
به گزارش خبرنگار دنیای اسرار از خمینی شهر ،در روزگاری که بسیاری از انسانها با کوچکترین دشواری از مسیر زندگی بازمیمانند، بانویی از دیار خمینیشهر با نگاهی سرشار از ایمان و اراده، مرزهای محدودیت را پشت سر گذاشته است. «ساناز کوتی»، بانوی ۲۸ ساله اصفهانی، نمونهای درخشان از امید و پشتکار است که با وجود از دست دادن بینایی در ۱۰ سالگی و کاهش شنوایی در نوجوانی، توانسته مسیر موفقیت را با گامهایی استوار طی کند؛ از تحصیل در دانشگاه اصفهان تا دریافت پروانه وکالت و برگزاری نمایشگاههای نقاشی برجسته.
آغاز مسیری دشوار اما روشن
خانم ساناز کوتی متولد سال ۱۳۷۷ در اصفهان است. او از هفتسالگی دچار ضعف بینایی شد و بهتدریج عصب بینایی خود را از دست داد. با وجود این شرایط، دوران تحصیلی خود را در مدارس عادی گذراند و از همان سالها با همت و پشتکار خود، به یکی از دانشآموزان ممتاز مدرسه تبدیل شد.
او در گفتوگو با خبرنگار دنیای اسرار از آن سالها چنین یاد میکند:
از همان ابتدا دلم نمیخواست بین من و بقیه بچهها تفاوتی قائل شوند. همیشه دوست داشتم مثل بقیه درس بخوانم و پیشرفت کنم. مادرم بزرگترین یار و مشوق من بود؛ هر شب کتابها را برایم میخواند و من ضبط میکردم تا با گوش دادن و حفظ کردن درسها را یاد بگیرم.
با وجود چالشهای فراوان، ساناز کوتی موفق شد مقاطع ابتدایی و راهنمایی را با نمرات درخشان پشت سر بگذارد.
مسیر علم و انتخابی سرنوشتساز
در دوران انتخاب رشته، علاقه قلبی او به رشته پزشکی باعث شد به دنبال تحصیل در رشته تجربی باشد، اما بهدلیل شرایط بینایی، ناچار شد به رشته علوم انسانی برود. با این حال، این تغییر مسیر، سرآغاز شکوفایی او در مسیر حقوق و وکالت شد.
او در اینباره میگوید:خیلیها گفتند نمیتوانی حقوق بخوانی یا وکیل شوی، اما من ایمان داشتم که خدا با من است. اگر هدف درست باشد، هیچ مانعی سد راه نمیشود.
در نهایت، او با رتبه ۷۲۵ در کنکور سراسری، در رشته حقوق دانشگاه اصفهان پذیرفته شد و با تلاش و پشتکار فراوان، مدرک کارشناسی خود را دریافت کرد. سپس در آزمون وکالت نیز قبول شد و اکنون در مسیر فعالیت حرفهای به عنوان یک وکیل جوان و متعهد گام برمیدارد.
از تاریکی تا رنگها؛ دنیای هنر و نقاشی برجسته
اما داستان زندگی این بانوی توانمند فقط به وکالت محدود نمیشود. علاقهاش به نقاشی از دوران کودکی در وجودش شعلهور بود. پس از نابینایی، تصمیم گرفت راهی نو برای بیان احساساتش از طریق هنر بیابد.
او میگوید: نقاشی برایم فقط تصویر نیست، گفتوگویی با خداست. من با لمس خطوط، جهان درونم را میکشم. از نخ و سوزن استفاده میکنم تا نقاشیها برجسته شوند و بتوانم لمسشان کنم.
این تلاش خلاقانه باعث شد آثار او در چند نمایشگاه هنری در اصفهان به نمایش گذاشته شود. نقاشیهایش، تلفیقی از حس، ایمان و الهام است.
او میافزاید: در یکی از نقاشیها منظرهای از کوه و دریا کشیدم و زیرش نوشتم: ‘هیچکدام از اینها تصادفی نیستند، خالقی دانا و توانا آنها را آفریده است.’ این جمله خلاصه باور من به زندگی است.
صدای امید در دل سکوت
ساناز کوتی علاوه بر نقاشی، در زمینه موسیقی نیز فعال است و سالهاست آموزش گیتار را نزد استادان خمینیشهری دنبال میکند. او تصنیف میخواند و گاهی در برنامههای فرهنگی اجرا دارد.
با وجود کاهش شنوایی، همچنان با عشق و پشتکار به تمرین ادامه میدهد و معتقد است «موسیقی، زبان مشترک دلهاست».
نقش خانواده و حمایت اجتماعی
او مهمترین عامل موفقیت خود را خانوادهاش میداند: اگر امروز اینجا هستم، به خاطر پدر و مادرم است. آنها از خودشان گذشتند تا من بمانم و رشد کنم. مادرم همیشه کنارم بود، پدرم هر سختی را تحمل کرد تا بتوانم ادامه بدهم.
خانم ساناز کوتی همچنین از مؤسسه خیریه «شجره طیبه» به عنوان یکی از نهادهایی یاد کرد که در دوران تحصیل و پس از آن از او حمایت کرده است.
خیریه شجره طیبه واقعاً نقش مؤثری در زندگی من داشت. از دوران دبیرستان تحت حمایت این مؤسسه بودم. این مجموعه باعث شد من هم تصمیم بگیرم وکیل شوم. این خیریه حامی استعدادهای درخشان است و با پشتیبانی معنوی و مالی به من کمک کرد تا به اهدافم برسم.
درخواست از مسئولان و جامعه
او در بخش دیگری از گفتوگو، با اشاره به قانون حمایت از حقوق معلولان گفت: معلولیت، ناتوانی نیست. اما جامعه باید حمایت کند تا فرصت برابر برای رشد و فعالیت ایجاد شود. قانون حمایت از حقوق معلولان نباید فقط روی کاغذ بماند. مسئولان باید نظارت کنند تا سازمانهای حمایتی واقعاً به وظایفشان عمل کنند.
نگاه او به موفقیت
از او پرسیدیم موفقیت را چگونه تعریف میکند؟ پاسخ داد:
موفقیت یعنی بتوانی برای خانواده و جامعهات مفید باشی. یعنی حتی با محدودیت، چراغی روشن کنی در دل تاریکی.
از کتابهای صوتی تا ضبط صدای مادر
ساناز کوتی در بخش دیگری از گفتوگو با خبرنگار دنیای اسرار درباره دشواریهای دوران تحصیل خود میگوید:در دوران مدرسه هیچ کتاب صوتی در دسترس نبود. من نمیتوانستم بخوانم، و مادرم هر شب کنارم مینشست و کتابها را با صدای بلند برایم میخواند. صدایش را ضبط میکردم و تا صبح با همان صدا درس میخواندم. سخت بود، ولی عشق و همراهی مادرم همهچیز را آسان میکرد.
او با تأکید بر نقش خانواده در مسیر پیشرفت میافزاید:پدر و مادرم همیشه کنارم بودند، حتی وقتی بعضی مدیران مدرسه میگفتند بهتر است به مدرسه استثنایی بروم. اما من دوست نداشتم بین خودم و بقیه بچهها فاصلهای باشد. میخواستم مثل بقیه باشم، در کنارشان، در مدرسهای عادی.
مسیر دانشگاه و وکالت
او ادامه میدهد: ورودم به دانشگاه اصفهان، یکی از بهترین لحظههای زندگیام بود. تصور ذهنیام از دانشگاه همیشه باغی بزرگ و آرام با درختان زیاد بود. اگرچه نمیتوانستم زیباییها را ببینم، اما حضور در آن فضا برایم حس آرامش داشت. اساتید زیادی کنارم بودند، بعضیها به من کمک میکردند و بعضیها هم هنوز بلد نبودند چطور با فرد نابینا برخورد کنند، ولی در کل تجربه شیرینی بود.
درباره نحوه امتحان دادن میگوید:در امتحانها همیشه یک منشی داشتم که برگه را برایم میخواند و من شفاهی جواب میدادم. در دبیرستان و دانشگاه یاد گرفتم که هیچ مانعی نمیتواند مانع پیشرفت انسان شود.
ساناز کوتی از روز قبولی در آزمون وکالت به عنوان یکی از بهترین خاطراتش یاد میکند: وقتی جواب آمد و دیدم قبول شدم، یاد همه آن روزهایی افتادم که میگفتند نمیتوانی، و با خودم گفتم خدا خواست و من توانستم.
شکرگزاری در تاریکی
او با لبخند و آرامش میگوید: من خدا را شکر میکنم برای همه چیز. برای چیزهایی که به من داد و چیزهایی که از من گرفت. چون همینها مرا ساختند. وقتی بیناییام را از دست دادم، خدا دیدِ دیگری به من داد؛ دیدِ دل.
او در ادامه افزود: شجره طیبه فقط یک خیریه نیست، یک خانواده است. هر کمکی که میکنند از سر عشق است. امیدوارم چنین مجموعههایی در کشور بیشتر شوند تا هیچ استعداد درخشانی به خاطر محدودیت مالی خاموش نشود.
لحظههایی برای تسلیم شدن نبود
از او میپرسیم آیا هیچوقت خواسته تسلیم شود؟
میگوید: بله، روزهایی بود که خسته میشدم، وقتی نمیتوانستم بشنوم یا ببینم، اما بعد یاد خدا میافتادم. میگفتم شاید نتوانم مثل بقیه ببینم، اما میتوانم بیشتر درک کنم. همین ایمان مرا نگه داشت.
توصیه به کودکان نابینا
او برای کودکانی که تازه بینایی خود را از دست دادهاند پیامی دارد: از خدا ناامید نشوید. هر سختی که پیش بیاید، در کنارش حکمتی هست. تلاش کنید، به آیندهتان ایمان داشته باشید. خدا هیچ وقت دست کسی را که تلاش کند، رها نمیکند.
آیندهای روشن در راه است
در پایان گفتوگو، وقتی از او میپرسیم دوست دارد مردم وقتی نامش را میشنوند به چه چیزی فکر کنند، لبخند میزند و میگوید: دوست دارم وقتی اسمم را میشنوند، یاد امید بیفتند. یاد کسی که با وجود محدودیتها، ادامه داد و ثابت کرد هیچ مانعی قویتر از اراده انسان نیست.
خبرنگار:عبدالله ذاکری
برچسب ها :شجره طیبه اصفهان ، مصاحبه
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.












ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0